انرژی، نقطه قوت یا پاشنه آشیل ایران؟
به گزارش آقای ابوالفضلی، عباس عبدی؛ آژانس بین المللی انرژی یارانه پرداخت هر سال انرژی در ایران را 90 میلیارد دلار گفت. رییس سازمان برنامه رقم 63 میلیارد دلار یارانه پنهان را بیان نموده. یعنی در ایران، به طور میانه، به هر نفر در سال، 19 میلیون تومان یارانه انرژی پرداخت شده است. آنچه گفته شد ظاهر ماجرا است.
اگر خسارات این نحوه قیمت گذاری را در ایران محاسبه کنیم بسیار بیش از آن است که ابتدا به نظر می رسید. با یکی از مدیران پیروز استارت آپی درباره شرایط توسعه این شرکت ها تبادل نظر می کردم. او معتقد بود که یکی از مهم ترین موانع رشد این شرکت ها قیمت انرژی در ایران است. برآورد وی چنین بود که با آزادشدن قیمت کل حامل های انرژی، شرکت های مزبور به صورت تصاعدی رشد خواهند کرد.
البته فرصت نبود که درباره جزییات این ادعای وی تبادل نظر کنم، ولی اجمالا می توان تصور کرد که پرداخت این حجم از یارانه یا بهتر بگوییم شکاف قیمتی در بخش انرژی زمینه را برای شکل گیری شرکت هایی که مبتنی بر قیمت های واقعی هستند فراهم نمی کند.
در واقع شرکت های استارت آپی می توانند با استفاده از بالا بودن قیمت انرژی، شرایطی را فراهم نمایند که کالا های انرژی بر مقرون به صرفه تر به دست مصرف نماینده برسد. همان کاری که شرکت اوبر یا همان تاکسی های اینترنتی در حمل ونقل انجام داده است. در مقابل تولیدنمایندگان فولاد، پتروشیمی، سیمان که صنایع انرژی بر هستند از این مقرون به صرفهی استقبال می نمایند و هیچ نیازی به نوآوری و افزایش بهره وری ندارند.
این سیاست قیمت گذاری است که موجب اختلال در مصرف این کالای مهم شده است. کالایی که هر چه مصرف آن بیشتر باشد، نتیجه ای جز اتلاف منابع و آلودگی محیط زیست و هوا ندارد. پرسش این است که چرا این سیاست را دنبال می کنیم؟ اگر همین رقم یارانه پنهان مستقیما به مردم پرداخت گردد، بخش مهمی از فقر از میان می رود. نابرابری به شدت کم می گردد.
همان سال 1389 که به صورت ناقص و البته غیرقانونی انجام شد، ضریب جینی کشور تا 36/0 هم کاهش یافت و اگر این فرآیند تکمیل می شد، به طور قطع نابرابری کمتر می شد و مصرف انرژی هم متعادل می گشت و امروز نگران تامین گاز زمستان نبودیم. به علاوه با فروش انرژی به کشور های همسایه از جمله نفت و بنزین و... بخش مهمی از کاهش عایدی های ارزی ناشی از تحریم جبران می شد. در سخنان اخیر مقام رهبری هم به این مساله اشاره شد ولی در نهایت ظاهرا قرار نیست اقدامی صورت گیرد. چرا؟ پاسخ در سیاست است.
در سال 1398 که یک اقدام محدود برای تغییر قیمت بنزین رخ داد بزرگ ترین اعتراضات و تلفات را شاهد بودیم. چرا؟ به این دلیل که از یک سو صدای واحدی از حکومت در سیاست گذاری مالی شنیده نمی شد؛ و از سوی دیگر اعتماد کافی میان مردم و سیاست گذاران وجود نداشت.
اقدام به شناور کردن قیمت حامل های انرژی نیازمند شرایط سیاسی و اجتماعی مناسبی است که متاسفانه هر گاه به دست آمده، به دلایل گوناگونی از دسته رفته است. با این حال اکنون چاره ای جز این نیست. واقعیت این است که یارانه پرداختی سال 1389، به ازای هر نفر 45 هزار تومان در ماه، معادل حدود 15 دلار بود، یعنی یک خانواده 4 نفری ماهانه 60 دلار یارانه می گرفت.
به عبارت دیگر از ابتدا هم باید پرداخت ها معادل ارزی بود که در این صورت امروز حدود 5/1 میلیون تومان در ماه برای خانوار 4 نفری بود ولی با بی ارزشی این مبلغ اعتماد مردم هم از این سیاست بیش از پیش کمتر شده است.
ضمن اینکه شرایط مالی دولت مناسب نیست و محتمل است که این اقدام با هدف جبران کسری بودجه انجام و فشارش به طبقات ضعیف وارد گردد.
در نهایت باید گفت که تاخیر در اجرای آزادسازی قیمت های حامل های انرژی با هدف افزایش بهره وری مالی و کاهش شدت مصرف انرژی و کاهش نابرابری مالی و جلوگیری از کمبود انرژی از اقدامات لازم ضروری و فوری دولت است.
منتقدان هم باید به آنان یاری نمایند، هر چند آنان در سال 1389 برخلاف این رفتار کردند. البته آن سیاست هم که منحصر به تغییر قیمت ها باشد قابل قبول نیست، باید هدف آزادسازی انرژی را از کسری بودجه دولت خارج و طرح قیمت گذاری را به کلی حذف کرد. انرژی ای که نقطه قوت ایران بود، اکنون پاشنه آشیل ایران شده است.
منبع: روزنامه اعتماد
منبع: فرارو