معلولان حق زندگی دارند
به گزارش آقای ابوالفضلی، هفته معلول بهانه ای شد که به همراه یک تیم خبری از مراکز روزانه بهزیستی استان قزوین بازدیدی داشته باشیم تا بتوانیم گامی در جهت تغییر نگرش جامعه به معلولان برداریم، نگرشی که معلولان از آن ناراحتند و بر خلاف نظر اغلب افراد زندگی معمولی را حق خود می دانند.
به گزارش آقای ابوالفضلی به نقل از ایسنا، اولین مرکزی که برای بازدید انتخاب شده مرکز روزانه جسمی حرکتی و ضایعه نخاعی است؛ اغلب افرادی که از خدمات اینجا استفاده می کنند بر اثر سانحه و تصادف دچار ضایع نخاعی شدند و معلولیت را بعد از سال ها سلامت جسمی تجربه کرده اند، آنها زندگی یک فرد معلول و یک فرد سالم را پشت سر گذاشته و بیشتر از هر کس دیگری مسائل معلولان را درک می کنند.
- معلولان مجرم نیستند!
مرد میانسالی که بر روی ویلچر نشسته است می گوید پنج سال است که بر اثر سانحه تصادف دچار ضایعه نخاعی شده و دیگر روز خوشی ندیده است؛ سال ها راننده ماشین سنگین بوده و در جاده ها برو و بیایی داشته است اما حالا برای فیزیوتراپی و کارهای اولیه اش نیاز به کمک دارد و باید کسی همراهی اش کند.
از شرایط فعلی اش و از نگاه ترحم آمیز جامعه و گاهی نگاه های غلط راضی نیست؛ یک روز باری را به شمال کشور می برده که در راه برگشت ماشینش چپ می کند و از آن روز دیگر نمی تواند روی پاهایش بایستد و کارهایش را خودش انجام دهد.
لبخند تلخی می زند و می گوید: مشکل که زیاد است اما نگاه مردم آزارم می دهد، همه می گفتند تو گناه بزرگی کردی که معلول شده ای، تو نفرین شده ای، البته تقصیر هم ندارند این صدا و سیماست که این را یادشان داده است، در همه فیلم ها عاقبت افراد بدجنس ویلچرنشینی است.
پسر جوانی که در حال حرکت درمانی است می گوید: نگاه ترحم آمیز ما را اذیت می کند همه می پرسند چه شد که این اتفاق افتاده است، از ترحم و دلسوزی بی دلیل اذیت می شوم و دوست دارم مانند گذشته زندگی کنم، اما دیگر دوستانم رهایم کردند چراکه نمی توانم هر جا بروم؛ مناسب سازی هم خیلی ضعیف است.
وی تأکید می کند: قبل از این اتفاق هر هفته به کوه می رفتم؛ اما حالا تا سر کوچه هم نمی توانم برم، اگر با ماشین هم برم جای پارک ندارم و همیشه یک ماشین عادی جای پارک ماشین معلولان را گرفته است و کسی هم اهمیتی نمی دهد، اگر می خواهید در قبال ما کاری کنید اول فرهنگسازی بعد هم مناسب سازی انجام دهید.
راحله جاتن در خصوص این مرکز می گوید: این مرکز روزانه توانبخشی مخصوص معلولین ضایعه نخاعی است که در حال حاضر به 50 نفر از معلولین ضایعه نخاعی خدمات کاردرمانی، مشاوره، فیزیوتراپی، روانشناسی و مشاوره گروهی ارائه می دهد.
وی تأکید می کند: در این مرکز خدمات مورد نیاز فرد معلول در یک جا متمکز است و خدمت به صورت یک کار تیمی ارائه می شود، در واقع تمام نیازهای روانی و جسمی مرتفع می شود و دیگر فرد را به مراکز دیگر ارجاع نمی دهیم.
- معلولیت محدودیت مطلق نیست
بازدید دوم منزل یکی از معلولان شهر قزوین است که به کمک بهزیستی مناسب سازی شده و از خدمات مراقبت از منزل استفاده می کند، شبنم دختری هنرمند و شاعر است که دچار معلولیت مادرزادی است و از معلولیت جسمی و حرکتی رنج می برد، در رشته کامپیوتر درس می خواند و شعر می گوید.
به خانه شان که می رسیم برگ هایی پاییزی در حیاط پخش شده است، باید از چند پله بگذریم تا به اتاق شبنم برسیم، بالابری کنار پله ها نصب شده تا شبنم بتواند به راحتی بالا و پایین برود، سرویس بهداشتی منزلشان هم مناسب سازی شده است، شبنم به گرمی و با روابط عمومی بالایی از آقای ابوالفضلی استقبال می کند.
خودش را معرفی می کند و می گوید: کلاس دوازدهم هستم و رشته کامپیوتر می خوانم، اما در مدرسه به خاطر این که استثنایی هستیم به ما کامپیوتر زیاد یاد نمی دهند من هم برای این که بهتر کامپیوتر را یاد بگیریم بیرون از مدرسه به کلاس می روم چون می خواهم در این رشته مشغول به کار شوم.
شبنم با صدای طنین اندازی شروع می کند به شعر خواندن گر می نخوری طعنه مزن مستان را / بنیاد مکن تو حیله و دستان را؛ تو غره بدان مشو که می مینخوری / صد لقمه خوری که می غلام ست آنرا و می گوید شعر و خواندن شعر را دوست دارم.
همه روحیه خوب مریم را می ستایند اما مادر شبنم می گوید: روحیه خوب مریم ناشی از حمایت های خانم باقی (مسئول مراقبت از شبنم) است، هر وقت او می آید مریم شاداب و شاد است، مریم و خانم باقی مهارت های مختلفی را با هم امتحان کردند تا به شعر و کامپیوتر رسیدند.
وی تأکید می کند: دوره مراقبت از شبنم بهمن ماه تمام می شود، استرس دارم و نمی دانم بعد از آن شبنم چه باید کند چون به خانم باقی وابسته شده و اگر دیگر دیداری نباشد قطعاً ضربه روحی بزرگی می خورد و مهارت هایش از بین می رود، از مسئولین تقاضا دارم این دوره تمدید شود یا فکری به حال وابستگی بچه ها به مراقبان بکنند.
راحله جاتن در این خصوص می گوید: یکی از خدماتی که توسط بهزیستی انجام می شود مراقبت در منزل است که طی آن افرادی که دارای معلولیت شدید هستند و مدت طولانی خدمات توانبخشی گرفته اند در این طرح شرکت می کنند.
وی تصریح می کند: مراقبین آموزش دیده هفته ای سه روز و هر جلسه دو ساعت در منزل فرد معلول حضور پیدا می کنند و خدمات کاردرمانی، فیزیوتراپی انجام می دهند تا از زخم بستر و محدودیت حرکتی و دردهای مفصلی جلوگیری و معلولان را به شرکت در مهارت های اجتماعی تشویق می کنند.
معاون توانبخشی بهزیستی استان قزوین یادآور شد: در حال حاضر حدوداً 16 مراقب و یک مسئول فنی در قزوین کار می کنند، هر مراقب روزانه سه منزل را تحت پوشش می دهند و مسائل خانواده را پوشش می دهند، مناسب سازی شامل بالابر و سرویس بهداشتی نیز در این منازل انجام می شود.
- اینجا نقش زندگی بر پارچه می زنند
مقصد بعدی انجمن حمایت از معلولین ذهنی و کارگاه مهرافروز است، اینجا جمعی از دختران و پسران کم توان ذهنی کنار هم جمع شدند و هنرهای خود را در قالب نقاشی و صنایع دستی به نمایش می گذارند، به محض ورود ما همه با صدای بلند سلام می کنند.
هرکسی مشغول کار خودش است و با نخ های رنگی طرح های زیبایی بر روی پارچه می اندازد، یکی کیف درست می کند و دیگری آویز موبایل، هر کدام می خواهند کارشان را نشان دهند و برایت از جزئیات طرح می گویند، یکی صدایم می کند و می گوید: سلام بیا اینجا ببین چه رنگ هایی دارم، نخ ها را در میاورد یک به یک می شمارد و نام می برد، می گوید عاشق رنگ سبز است و عاشق زندگی.
طرح درختی را می کشد و آرزوهایش را با هر نخ کوک می زند می گوید از این عکس بگیر این قراره یک کیف بشه، از طرحش عکس می گیرم دوستان دیگرش هم طرح هایشان را می آورند و می خواهند که عکس از کارشان بگیرم و تعریف کنم که چه دختران هنرمندی هستند.
پسران اما خجالتی تر هستند، یکی در گوشه کارگاه ایستاده است و می خواهد بروی داخل اتاق نقاشی، به زحمت زیادی با خجالت فراوان از کنارم عبور می کند و زیر لب هم زمزمه می کند که ما هم نقاشی می کشیم، تابلوهای نقاشی شان هنرمندانه تر از حد معمول است اما همه خجالت می کشند و در را می بندند تا داخل نشوم.
طبقه بالا کارگاهی از تولیدات این توانخواهان ذهنی و سندروم داون تشکیل و آثار آنها به فروش گذاشته شده است، علاقمندان می توانند از شنبه نهم آذر ماه تا پنج شنبه 14 آذر ماه برای حمایت از این عزیزان به آدرس خیابان ولیعصر، رو به روی پارک سوار شهید بهشتی کوچه نبوت پلاک پنج طبقه دوم رفته و از نمایشگاه بازدید و خرید کنند.
- اینجا خانه ماست
ایستگاه پایانی بازدید از خانه کوچکی است که آدم هایش دل بزرگی دارند؛ در این خانه ده دختر کم توان ذهنی به همراه یک مراقب زندگی می کنند و آزادی عمل دارند، در اتاق اول دو دختر مشغول دوخت و دوز هستند و انواع دوخت ها مثل ستاره ای، زنجیره ای، تاجی، پای مرغی و دندان موشی را تمرین می کنند می گویند ما شما را دیدیم آمده بودید کارگاه نمی دانستیم می خواهید بیاید خانه ما.
دختر دیگری کتابی در دستانش دارد و با علاقه فراوان می گوید من عاشق کتاب هستم و همیشه از کتابخانه یک کتاب می آورم، نامش صفوراست و 26 سال دارد اما با هیجان خاصی کتاب پازلی که در دستش دارد را برایم می خواند، کتاب شیر و خرگوش داستان بچگانه ای که خواندنش برایش سخت است اتل متل شیر بزرگ، حمله می کرد به جنگل و ... مؤدب است و می گوید آرزو دارم روزی صد تا کتاب بخوانم نقاشی بکشم، همه می گویند ما هم دوست داریم کتاب بخوانیم و هفته ای یک کتاب بخوانیم.
اتاق دیگری هم چند دختر هستند که سرگرم مشق هایشان هستند، 22 سال به بالا هستند اما هنوز کلاس هشتم هستند و می گویند باید مشق هایمان را بنویسیم تا معلم مان دعوا نکنند، به سادگی بچه ها با ما برخورد می کنند و متوجه نمی شود که سنی ازشان گذشته و هنوز در دنیای کودکی خود باقی ماندند.
با بچه ها قرار می گذاریم که دوباره به دیدنشان بیایم و جشنواره غذا برگزار کنیم که دختران داور باشند، دیگر وقت رفتن است؛ به صورتشان لبخند می زنم و آنجا را ترک می کنم.
منبع: همشهری آنلاین